روش درمانی جدیدی به نام «درمان شنیداری» وجود دارد که هنوز بسیاری از آسیب شناسان گفتار آن را غیررسمی می دانند و از سوی تعدادی از کارورزان، برای درمان اختلالهای پردازشگری شنیداری مرکزی، به کار می رود. در این روش، کودک با دقت به یک موسیقی انتخابی بر روی لوح فشرده (CD) و به میزان معین در هر روز گوش می دهد معمولا از طریق هدفون انجام می شود. این گونه به نظر می رسد که با قرار دادن کودک در معرض بسامدها و ترکیبات آوایی صداهای خاص، توانایی او برای گوش دادن به کلام بهتر خواهد شد. این کار معمولا به وسیله یک آسیب شناس گفتار - زبان، یک شنوایی شناس، یک روانشناس و یا یک درمانگر حرفه ای اداره می شود. رایج ترین این برنامه ها شامل: آموزش یکپارچه سازی شنیداری، توماتیس Tomatis ، سامناس Samonas ، برنامه شنیداری و برنامه تناسب شنیداری است. یک وسیله که یک سیستم FM (مربی شنیداری) نام دارد، می تواند برای کودکی با یک مشکل پردازش شنیداری مرکزی مفید و کارآمد باشد. برای استفاده از سیستم FM معلم یک میکروفون کوچک که دریافت کننده صدای معلم است، به یک گیره روی یقه وصل می کند. این میکروفون از طریق سیم به یک فرستنده کوچک که می تواند به کمربند بالای شلوار وصل شود، متصل می گردد. دانش آموزی که از هدفون استفاده می کند، یک حلقه با وسیله دیگری که از این طریق به یک دریافت کننده وصل شده به کمربند یا یک بخشی از لباس، یا بالای شلوار وی متصل می شود. این فناوری این امکان را ایجاد می کند که کودک صدای معلم را از فاصله دور بشنود، اگر چه صداهای سایر کودکان هنوز می تواند شنیده شود. این روش به کودک کمک می کند تا بر روی چیزی که معلم می گوید بیشتر تمرکز کند و از شنیدن خسته نشود.
 
در دهه ۱۹۹۰ فناوری جدید دیگری برای کمک به شنوندگان در کلاس ابداع شد. نظامهای حوزه آوایی این گونه عمل می کنند: معلم باید یک میکروفون را به یقه کت خود وصل کند، اما به جای اینکه صدا از طریق هدفون انتقال یابد، از طریق بلندگویی قابل حمل در محیط انتشار می یابد. فواید استفاده از این نوع سیستم این است که از کلاسی به کلاس دیگر جابجا و صدای معلم بسیار بلندتر شنیده می شود. مدلهای دیگری نیز وجود دارند که صدا را از طریق بلندگویی که می تواند در سقف قرار گیرد، انتقال می دهند.
 
اما در این روش، سیستم قابل انتقال از اتاقی به اتاق دیگر نیست و محل آن شامل منتشر کننده های چندتایی است که باعث می شود کل کلاس از آن استفاده کنند. استفاده از سیستم آوایی باعث کاهش قطع و وصل صدای معلم می شود، معلم می تواند آن را در مقابل تداخل های ثابت، کنترل و تنظیم کند. بهتر از همه اینکه کودک مبتلا به CAPD از قرار دادن هدفون معاف است، زیرا بسیاری از اوقات برای بچه های کلاسهای بالاتر، تلاش برای تطبیق دادن خود با آنها، مشکل است. تحقیقات نشان میدهد کاربرد این روش برای کودکان مبتلا به CAPD همانند سایر ناتواناییهای یادگیری مبتنی بر شنوایی، مفید و کمک کننده است. زیان این سیستم این است که بلندگو چندین متر دورتر از کودک قرار دارد و صدای معلم فضایی برای انتشار دارد که نزدیک گوش کودک نیست. اگر چه با سیستم FM کودک مبتلا به CAPD هنوز مشکلات شنیداری خواهد داشت که در طول یک بحث پدیدار می شود، مگر اینکه یک میکروفون در اطراف وجود داشته باشد، که معمولا این کار عملی نیست. تنظیمات جدید IDEA نیازمند فناوری شنیداری کمکی است که شامل IEP می شود، اگر مناسب باشد. اگر شنوایی شناس احساس کند فرزند شما به این نوع حمایت نیاز دارد، مطمئن باشید در IEP نوشته شده است. بیشتر شرکتهایی که این سیستمها را تهیه می کنند، یک دوره آزاد سی روزه را برای امتحان آن در نظر می گیرند. بیشتر سیستمها ۵۰۰ تا یک هزار دلار ارزش دارند، که مشابه سیستمهای FM است (موادی را روی ابزار شنیداری کمکی در ضمیمه نگاه کنید). من با تعدادی از کودکانی که در ارزیابی مجدد در سطح طبیعی بودند، و یا کسانی که پس از دریافت درمان در طی یک یا دو سال، هیچگونه ضعف شنیداری قابل مشاهده ای نشان نداده اند، کار کرده ام این کودکان خاص با وجود این هیچگونه مشکلات دیگر گفتار، زبان یا نقایص یادگیری نداشته اند. برای بسیاری نه همه کودکان، مشکل پردازش شنیداری مرکزی تنها قسمتی از یک ناتوانی یادگیری بزرگتر است. بنابراین آنها ممکن است در تعدادی از تکالیف شنیداری دچار چالش شوند.
 

مطالعه موردی: فرانک

مادر فرانک پس از معاینه پسرش توسط پزشک گوش و حلق و بینی، به من مراجعه کرد. فرانک، پسر ۸ ساله باهوش و فعالی است. برای معاینه گوشهایش به پزشک مراجعه نموده است که به نظر می رسد عفونت دیگری دارد، تا اینکه دکتر متوجه شد صدای فرانک به طور غیر معمولی حالت گوش خراشی دارد. مادرش یادآور شد که صدای او بتدریج طی شش ماه گذشته بیشتر و بیشتر زمخت شده است. این مشکل به قدری تدریجی بود که او متوجه اش نشده بود، تا اینکه دکتر آن را گوشزد نمود.ما از همکاری خودمان که باعث شد تمامی شواهد گره صوتی حذف شود، خرسند شدیم و به هیچ وجه ضرورتی برای آغاز صوت درمانی رسمی برای فرانک، احساس نکردیم. مشکل به خوبی و با سرعت حل شد و به خوبی به تغییر رفتار جواب داد.پس از آنکه پزشک تارهای صوتی فرانک را معاینه کرد و از او خواست صداهای مختلفی را تقلید کند، متوجه شروع شکل گیری گره صوتی بر روی تارهای صوتی سمت چپ فرانک شد. او به منظور پیشگیری از رشد آینده یا در نتیجه آزرده شدن تارهای صوتی سمت راست، توصیه کرد فرانک گفتار درمانی شود. چنانچه این درمان موفقیت آمیز باشد، ممکن بود تورم حاضر به طور کامل کاهش یابد.
 
وقتی مادر فرانک را ملاقات کردم، در مورد عادتهای گفتاری او و همین طور رفتارهای دیگری که گره صوتی را بدتر می کند، صحبت کردیم. او گزارش داد که پسرش به خاطر حساسیتهایش، آبریزش بینی دارد که او را وادار می کند دائما سرفه و گلویش را صاف کند. ما در این مورد بحث کردیم که چرا اتخاذ این برخورد پزشکی سودمند است و باعث می شود فرانک دچار فشار آوردن بر صدایش نشود. به علت داشتن مشکلاتی در شنیدن، فرانک از یک کودک معمولی بلند تر صحبت می کرد. پزشک فرانک مقداری مایع باقیمانده در گوش میانی او یافت که نتیجه عفونتهای گوشی مکرر بود. هنگامی که آنتی بیوتیک ها و آنتی هیستامین ها در حذف این مایع مؤثر واقع نشد، لوله گذاری انجام گردید که بلافاصله شنیدن فرانک را تا طیف محدوده طبیعی افزایش داد. در نتیجه، تن صدای او بیشتر به سطح طبیعی بازگشت
 
در خانه فرانک، ظاهرة برادر نوجوانش به صدای بلند استریو علاقه مند بود. بنابراین، اغلب فرانک از اتاق بازی اش به پله های زیرزمینی خطاب به مادرش در آشپزخانه فریاد می زد تا صدایش بر صدای بیش از حد استریو غلبه کند. ما در مورد اینکه ضروری است به جای فریاد زدن، او پله ها را طی کند، بحث کردیم. در این مورد که باید هنگامی که فرانک می خواهد حرف بزند صدای استریو را کم کنند، نیز بحث کردیم. همچنین، فرانک عادت داشت هر وقت توپ بسکتبال را به طور دلخواهی که آرزویش را داشت می انداخت، صدای هورای بلندی در می آورد. در حالی که او هر روز عصر بسکتبال بازی می کرد، به میزان زیادی هم فریاد می زد (هورا می کشید! ما برای فعالیت به منظور تغییر دادن این رفتارها و نظایر آن به جهت کمک کردن به بهبود بخشیدن به عادت صوتی فرانک، توافق و سپس با فرانک در مورد این تغییرات و علل و ضرورت آنها بحث کردیم. پس از این جلسه، من فرانک را تا ۶ هفته، هر هفته می دیدم تا در مورد آن هفته گفتگو و پیشرفتش را ارزیابی کنیم. متوجه میزانی پیشرفت در کیفیت صوتی او شدم. متأسفانه به خاطر آنکه موارد مشکلات صوتی رایج نیستند، مدرسه من (شبیه اکثر مدارس) فاقد ابزارهای پیشرفته است، نظیر آنچه بیمارستانها به کار می برند تا به صورت عینی تغییرات صوتی فرانک را اندازه گیری کنند. در عین حال، یک گوش شنوا و مشاهده دقیق کفایت می کرد. با پایان یافتن سه ماه، صدای فرانک نسبتا طبیعی به نظر می رسید. من از مادرش خواستم از دکتر بخواهد او را دوباره معاینه کند. ما از همکاری خودمان که باعث شد تمامی شواهد گره صوتی حذف شود، خرسند شدیم و به هیچ وجه ضرورتی برای آغاز صوت درمانی رسمی برای فرانک، احساس نکردیم. مشکل به خوبی و با سرعت حل شد و به خوبی به تغییر رفتار جواب داد.
 
مادر فرانک به من گفت او گاه و بیگاه به عادتهای گذشته اش برمی گردد و نیازمند قدری یادآوری برای تغییر رفتار است. اگر او متوجه بازگشت خرخر کردن می شد، بلافاصله به فرانک کمک می کرد با جدیت زیاد کار کند تا از صدایش به خوبی استفاده نماید. او هرگز اجازه نداد گره صوتی اش برگردد.
 
منبع: مشکلات گفتاری، زبانی و شنیداری کودکان، پاتریسا هاماگوچی، نادر باقری،علی غنایی، چاپ اول، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد 1390